درباره ما
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات
|
خرافاتیهای عزیز، بخوانید!
کمی فکر کنید! آخرین باری که از پرواز کلاغ بالای سرتان یا رد شدن گربهای سیاه از جلوی پایتان، دیگر مطمئن شدید که تا پایان آن روز باید منتظر اتفاقات شومی باشید.....
کمی فکر کنید! آخرین باری که از پرواز کلاغ بالای سرتان یا رد شدن گربهای سیاه از جلوی پایتان، دیگر مطمئن شدید که تا پایان آن روز باید منتظر اتفاقات شومی باشید به خاطر دارید؛ وقتی کف دستتان به خارش افتاد و ذوقزده شدید که بزودی پولی گیرتان خواهد آمد یا وقتی بهدنبال یک خنده طولانی از ته دل ناگهان ترسیدید که مبادا پشت هر خندهای گریه باشد یا وقتی با دیدن تفاله چای در فنجان فکر کردید که بزودی برایتان مهمان خواهد آمد؟ اینها نمونه هایی از عقاید خرافی است که ما هر روز با آنها سر و کار داریم؛ باورهای خرافی امروزه آنچنان در تار و پود زندگی بسیاری از مردم رسوخ پیدا کرده است که کنار گذاشتن و ترک این باورهای خرافی تقریبا غیرممکن شده است. اینها دارای جایگاه ویژه ای شده که جدا کردن آنها از این باورها تقریبا غیرممکن است. ردپای خرافات کم و بیش در زندگی بسیاری از ما دیده می شود؛ باورهای خرافی در سایه ناآگاهی مردم بیشتر مجال خودنمایی پیدا می کنند. اما براستی خرافه چیست و چرا مردم جذب آن می شوند؟
خرافه چیست؟خرافه، نوعی از باور و اعتقاد است که پایه علمی و منطقی ندارد و براساس دانسته های قبلی و اطلاعات ثابت شده مطرح نمی شود، البته با این شرایط نمی توان فرضیات علمی اثبات نشده یا نظرات شخصی افراد در مورد موضوعات متنوع را به عنوان خرافه نامید، چراکه خرافات معمولا در شرایط روی دادن یک اتفاق خاص یا در حالت استقبال از یک رویداد محتمل و نیز در مورد اتفاقات پیش بینی نشده مطرح می شود و هیچ استدلال عقلی و منطقی نیز آن را نخواهد پذیرفت. درواقع این باورها بیشتر به مثابه تابو است، به این معنا که با وجود پذیرفته شده نبودن شان از لحاظ علمی، منطقی و استدلالی کمتر کسی به خود اجازه می دهد وارد حیطه آن شود و برای به چالش کشیدنش اقدام کند. نکته مهم این که افرادی که حتی خود را خرافاتی نمی دانند هم گاهی در مورد پذیرش یا عدم پذیرش برخی از این باورها تردید دارند. در واقع هرچند بسیاری از ما در مقابل برخی از خرافات، بشدت موضع می گیریم و بر واقعیت نداشتن آن تاکید می کنیم، اما یک ترس و احساس درونی خاص باعث می شود در مقابل برخی از آنها هم سکوت کنیم یا حداقل به ظاهر وانمود کنیم که آن را پذیرفته ایم، هرچند بسیاری از این خرافات، در واقع رسوم و آداب نیاکان و گذشتگان ما هستند و به بخشی از فرهنگ و زندگی امروزه ما تبدیل شده اند. بسیاری از ما به پیامدهای احتمالی انتشار شایعات توجه نمیکنیم. در واقع به راحتی خبری را باز نشر میکنیم، بدون اینکه فکر کنیم اگر کسی این شایعه را باور کرده و جدی تلقی کند چه اتفاقی خواهد افتاد. بسیاری از این شایعات تبعات جدی جانی، مالی و روحی دارند علت گرایش به خرافه1- با تحقیق بیگانهایم: سیستم آموزشی ما مبتنی بر تحقیق نیست؛ لذا ما ایرانیان هیچگاه روش تحقیق و شناخت درست از غلط را یاد نگرفتهایم. همیشه چیزی برای یاد گرفتن به ما داده شده و ما عادت کردهایم که اطلاعات ورودی درست هستند. گویا سند و منبع برایمان مهم نیست. به راحتی میپذیریم و به راحتی انتقال میدهیم. در قریب به اتقاق شایعات به هیچ منبعی اشاره نشده، ولی آن را قبول میکنیم. 2- بیگانه با مطالعه هستیم: حتی نوشتههای معروف از نویسندگان و شاعران شهیر کشورمان را نمیشناسیم! این است که به راحتی میشود جملات و عباراتی را به یک کتاب یا نویسنده یا شاعر بزرگ نسبت داد. 3- سنت گرایی و اختلاط باورهای اعتقادی با خرافه: باورهای سنتی ما را در برخی مسائل از تحقیق بر حذر داشته و به تقلید فرا می خواند. بخشی از شایعات نیز با استفاده از همین اصل اعتقاد ما را نشانه میگیرند و به اشکال دینی چنان با عقاید دینی و ماوراءالطبیعه ممزوج می شوند که بررسی و رد آن به صورت علمی بسیار سخت و گاه برای عده ای به علت شناخت ضعیف از دین گناه تلقی میشود. 4-منابع مورد اعتماد را نمی شناسیم: باز هم به علت عدم شناخت صحیح از روش تحقیق، به منابع ضعیف اکتفا میکنیم. این نوعِ دیگری از زودباوری ماست. به عنوان مثال لینک مربوط به یک وبلاگ فارسی یا یک سایت گمنام خبر فارسی برای عدهای به عنوان منبع قابل قبول است. هیچگاه از خودمان نمیپرسیم که اگر این خبر صحت داشت، منابع معتبر کجا هستند؟! همچنین منابعی به عنوان دانشنامهی آزاد (از جمله ویکیپدیا) وجود دارند که «لزوماً» قابل اعتماد نیستند! جالب است بدانید در بسیاری از این سایتها کاربران اجازهی اضافه کردن نظرشان را دارند (مثلاً ویکیپدیا یا لغتنامهی دهخدا). این روش به کاربران اجازه میدهد به توسعهی منابع یا بهبود آن کمک کنند؛ اما متأسفانه در مواردی استفادهی منفی از آن شده است! 5- عدم وجود رسانههای مستقل و مورد اعتماد: به نظر میرسد در ایران افکار عمومی اعتماد چندانی به رسانههای داخل کشور ندارند و آنها را جانبدارانه میانگارند. این مشکل حتی در مورد اندک روزنامههای منتقد یا شبه مستقل نیز به صورت دیگری خود را نشان میدهد. تجربهی توقیف و تعطیل شدن رسانههای مخالف، پندارهی وجود سانسور و تحت فشار بودن رسانه ها را در ذهن ایرانیان تثبیت کرده است. همین عدم اعتماد عمومی باعث شده است گاهی خبرها و داستانهای شنیده شده در تاکسی و… از اخبار رسانههای موجود جدیتر گرفته شود و البته شایعات که راه خود را آسانتر پیدا میکنند! گرچه باید پذیرفت که تقریباً رسانهی معتبر و فعالی در تقابل با صدها سایت و نشریهی منتشر کنندهی شایعات وجود ندارد و اقبال عمومی به شایعات بیشتر از روشنگری دربارهی آنهاست. به عینه میتوان دید که خبر روشنگرانه حتی یک دهم خود شایعه تکثیر نمیشود! یا حتی گاهی عدهای از به مسخره گرفته شدن به وسیلهی یک شایعهساز ناراحت نمیشوند، ولی از روشنگری دیگران در ارتباط با آن موضوع برمیآشوبند! 6- تحلیل احساسی و متعصبانه و غیر منطقی مسائل ناشی از حب و بغض ما به موضوع شایعه: شایعاتی که برایمان خوشایند است باور می کنیم و چیزهایی که دوست داریم واقعی باشند بدون تحقیق می پذیریم. 7- علاقه ما به داستان های محیرالعقول عامه پسند 8- حس شیرین قرار گرفتن در مرکز توجه: کسی که شایعه ای را بازنشر میکند به سرعت مورد توجه عوام قرار میگیرد 9- اسطوره سازی: دوست داریم همیشه یک انسان را فرابشری و بسیار خاص معرفی کنیم و در مقابل این ابرقهرمانان همیشه ضدقهرمان هایی می سازیم! 10- عدم اطلاع از پیامد انتشار شایعه: بسیاری از ما به پیامدهای احتمالی انتشار شایعات توجه نمیکنیم. در واقع به راحتی خبری را باز نشر میکنیم، بدون اینکه فکر کنیم اگر کسی این شایعه را باور کرده و جدی تلقی کند چه اتفاقی خواهد افتاد. بسیاری از این شایعات تبعات جدی جانی، مالی و روحی دارند.
آیا خرافه پرستی قابل درمان است؟گرایش به باورهای خرافی در جامعه به دو دلیل شکل می گیرد: اول به دلیل گرایش های درونی فردی که با داشتن برخی خصوصیات و ویژگی های روحی و روانی آماده پذیرش خرافات است و در چنین شرایطی مراجعه به مشاور و ادامه دوره های درمانی موثر خواهد بود. در شکل دوم برخی باورهای خرافی در سایه کم کاری نهادهای فرهنگی در جامعه است که باعث می شود این پدیده نه تنها ریشه کن نشود، بلکه به مرور و در دوره های مختلف همچنان قوی توسط افراد یک جامعه به آن بها داده می شود. در چنین شرایطی رسانه های جمعی، دیداری، شنیداری و رسانه های مکتوب می توانند مانند یک کلید طلایی در آگاه سازی و ارتقای سطح فرهنگی افراد جامعه نقش موثری داشته باشند. در حوزه نهادهای آموزشی و فرهنگسازی مسئول، هرچه این آموزش ها از رده های پایین آغاز شود، بهتر است اما با بیان و کلام مخصوص به خود، به این شرط که برای جامعه هدف قابل فهم و درک باشد، به طور مثال آموزش و پرورش باید در رده های مختلف سنی و در مقاطع مختلف تحصیلی در قالب کتاب های درسی یا جزوات آموزشی مطالبی را برای آگاه سازی دانش آموزان نسبت به خرافات و پیامدهای منفی آن بگنجاند.
به نقل از بخش خانواده ایرانی تبیان
برچسب ها : خرافه، عزیز، درمان، علاقه، علت، اعتقاد
نویسنده rezahosni در یکشنبه 92/11/13 | نظر
کدنویسی : ثامن تم ::: گرافیک : دختر چادری Web Template By : Dokhtar-chadori.ir |
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
طراح قالب
|